من و زیباییهای طبیعت این سرزمین
The natural beauties of this land and I 
لینک دوستان
لینک های مفید

اوشان یکی از روستاهای واقع در شمال شرق تهران و در منطقه رودبار قصران هستش. منطقه ای خوش آب و هوا و واقع در دره که دو طرف آن رو کوه در بر گرفته و در حاشیه رودخانه تقریبا پر آبی که منشا زیبایی و تمرکز مردم این منطقه در شمال لواسان هستش. هوای اینجا روزها در این ماه گرم تیر به وضوح، حدود ۵ تا ۷ درجه خنک تر از تهران و کرج هستش و شبها که کاملا خنک هست و ما نیازی به کولر نداشتیم.

برای رفتن به اوشان شما باید از هر کدوم از خیابانها یا اتوبانهای منتهی به شرق تهران مثل شهید بابایی یا بلوار ارتش یا تهرانپارس و خیابان استخر و... خودتون رو به جاده لشگرک و لواسان برسونید. و ظرف هفت هشت دقیقه با گذر از کنار مجتمع زیبای طلائیه و سپس گردنه قوچک برسید به میدان ورودی شهر لواسان. با هدایت تابلو های موجود مسیر اوشان؛ فشم؛ شمشک؛میگون؛ دیزین رو ادامه میدید و طی ۲۰ دقیقه و حدود ۵ کیلومتری فشم؛ از میدانی که تابلوی هدایت به اوشان هم داره، به سمت چپ می پیچید و تمام. شما به اوشان رسیده اید.

اگر اوشان رو رد کنید به باغگل و سپس روستای آهار و شکرآب می رسید. که ۲ تا آبشار خوب به نام آبشار آهار و آبشار شکرآب داره که ارزش دیدن دارند.

البته اگر در همان میدان؛ به چپ نپیچید و بروید به سمت فشم می تونید از انجا به روستاهای دیگری همچون امامه بالا و پائین و راحت آباد برید(البته از جاده دیگری از لواسان هم میشه رفت). یا اینکه تقریبا در انتهای شهر فشم از مسیر سمت راست به زایگان و لالان(بقول محلی ها لالون) سفر کنید که اونجا هم آبشار داره. یا در میدان انتهایی فشم مسیر میگون؛ شمشک؛ دربندسر رو انتخاب کنید و اگر خدا یارتان باشه و راه باز باشه میتونید ادامه بدید و پس از دیزین ولایت رود و وارنگرود رو هم ببینید و یهو وارد جاده چالوس بشید.

الان که چند سالیه این مسیر به سمت دیزین و چالوس بسته است ولی من تقریبا دهسال پیش دوبار این مسیر رو رفتم. این مسیر برای کسانیکه در شرق تهران زندگی می کنند در مقایسه جاده چالوس از مسیر کرج(تا قبل از راه اندازی آزاد راه شمال که در غرب تهران و نزدیک جاده امامزاده داود واقعه)؛ ۷۰ کیلومتر مسیر رو کوتاهتر میکنه ولی خوب باید بدونید در مقاطعی مسیر خراب و ناجور بوده. فعلا هم که بخاطر ایمنی کلا راه بسته است.زمستانها هم تا خرداد ماه سال بعد کلا بسته بوده.

مجتمع شهید نامجو

خلاصه اینکه ما رفتیم اوشان یا اوشون و ساعت حدود ۱۵ یک کلبه چوبی شیک که قبلا هماهنگ شده بود رو تحویل گرفتیم و مستقر شدیم. هوا هم تقریبا به سمت خنکی میرفت و جون میداد برای نشستن در فضای آزاد.

کلبه امکانات رفاهی کافی داره ولی امکان آشپزی نداره و علتش هم ایمنی و سازه چوبیست. در اوشان چرخیدم و به نانوائیهاش سر زدم. لواشی و تافتونی و بربری و سنگگی هم در اوشان هست. میوه در میوه فروشیها تقریبا گران بود ولی در اطراف فشم میوه فروشان کنار جاده قیمتهای خیلی بهتری میگن. گیلاس تکدانه خیلی درشت و پرآب در جاده کیلویی ۶۰(با جعبه ۵۵) بود اما در مغازه حدود ۱۰۰

خلاصه خریدی کردیم و غروب هم با امکانات باربیکیوی موجود جوجه کبابی تهیه کردیم و استراحت شبانه و تمام.

روز بعد هم نزدیک ظهر سری به آهار زدیم که ببینیم میتونیم بریم آبشار یا نه. که بدلیل گرمای ساعت حدود ظهر و بی طاقتی بچه ها منصرف شدیم و برگشتیم و دوری در فشم زدیم و بنزین زدیم و گیلاس سرجاده ای خریدیم و دوباره کلبه چوبی و دوباره کباب روی آتیش و استراحت و چرخیدن توی مجتمع شهید نامجو که متعلق به وزارت دفاع هستش.

عصر هم مجددا رفتیم بیرون و ویلاهای از ما بهترون رو دیدیم و حظ بصری بردیم و به مصداق وصف العیش نصف العیش با خانواده گفتیم و خندیدیم و در لذت اغنیا شریک شدیم بی آنکه هزینه ای کنیم و سر و ته کار رو با بستنی درآوردیم.

راستی اون ویلای بسیار مجللی که این روزها در فضای مجازی بسیار معروف شده و عکسش رو گذاشتند و میگن سازه ای شبیه معابد هند داره و خیلی زیباست هم در ابتدای جاده اوشان به آهاره که دیدیم و عکسشو میذارم بازم به مصداق بیان شریف وصف العیش؛ نصف العیش.

عصر زدیم بیرون به درخواست بچه ها که بریم فشم و روستاهای اطرافش؛ منم خیلی سر براه راه افتادم و زدیم به چاک جاده و یهو از داخل فشم رفتیم به سمت روستای امامه و راحت آباد.

حدود ده دقیقه و تقریبا ۴ کیلومتر در جاده سربالایی و پیچ در پیچ راندیم تا امامه بالا.

من از امامه بیشتر خوشم اومد. فضای کوهها در این فصل تقریبا سبز بود که نشانگر خنک بودن بیشتر این دره خوش آب و هواست و مکانش هم کمی فراختر از اوشان و فشم هستش.یعنی دره اش پهن تره.

دیگه هوا داشت تاریک می شد و با انداختن چند عکس از خودمون و طبیعت زیبا؛ برگشتیم و راحت آباد رو نرفتیم. تا امدیم به اوشان دیگه شب شده بود.

شام حاضری ته بندی کردیم و هرکی رفت توی گوشی و بعدش استراحت.

و اما یک نکته جالب وتاسف بار که من هم نمی دانستم و اتفاقی وقتی داشتم این مطالب را آپلود می کردم متوجه شدم. متاسف شدم که چرا در همان موقع متوجه نشدم.

در محوطه شمالی مجتمع یک ساختمان قدیمی کنار یک مدرسه غیر انتفاعی خودنمائی میکند. اما با نگاهی حسرت بار وغم بار گویا به شما التماس میکند. من از آن عکس انداختم و به بچه ها گفتم اینجا خانه ارواح است. شاید هم درست گفته بودم. ساختمانی متروکه که البته شب هنگام دیدم چراغهای طبقه دوم آن روشن شد.

اینجا کاخ تابستانه مظفر الدین شاه قاجار است که در دهه 30 نیز جزو میراث فرهنگی ثبت شده اما حیف وصد حیف که گویا این کاخ، بچه زیادی و زیر دست زن باباست. متروک و گریان. ای کاش مسئولین فرهنگی کشور کمی غیرت داشته باشند و این میراث ملی را ارج بنهند.

کجایی ضرغامی رئیس سازمان میراث، کجایی عزیزم.

داستان تاسف بار این میراث ملی رو می تونید اینجا بخونید. اینجا

و عکس بی کیفیتی که من انداختم:


صبح روز ۱۹ تیرماه بنا داشتیم که پس از تحویل کلبه؛ صبحانه را در طبیعت زیبا بخوریم و بعد چرخی در لواسونات بزنیم و بیایم تهران و بوستان یاس فاطمی و بوستان لویزان و سمت تجریش و بازار و امامزاده صالح و موزه زمان در زعفرانیه و سپس برگردیم کرج خودمون. که دیگه دیر جمع کردیم و بخاطر اضطرار دیگه ای که پیش آمد. ساعت ۱۰.۳۰ مجتمع رو ترک کردیم و یکسره آمدیم کرج خودمون.

قصه ما به سر رسید. کلاغه به خونش نرسید😂


موضوعات مرتبط: سفرنامه های استان "تهران من"
[ چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۲ ] [ 23:21 ] [ علی شیدایی راد ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

می نویسم به عشق طبیعت زیبای کشورم مخصوصا شمال.اینجا فضایی است برای اشتراک دوستیهای با طبیعت به همراه سایرین
ضمنا نام ویلاگ یعنی "کیشخال" نام گیاهی است. تقریبا همون شمشاد در زبان عمومی است اما خیلی مقاومتر وبا برگهای ریزتر. شمالیها با هاش جاروی رفتگری هم درست می کنند
امکانات وب