من و زیباییهای طبیعت این سرزمین The natural beauties of this land and I
| ||
مسافرت آبان 1392- قسمت اول(در مسیر اردبیل- گیوی- دریاچه نئور- نمین) مسافرت آبان 1392- قسمت دوم(مشگین شهر- خاروانا- جلفا- آبشار آسیاب- امامزاده آقا محمد نوجه مهر) صبح روز بعد که میشه صبح23 آبانماه، در فضای درخشان وآفتابی تصمیم گرفتیم قبل از آغاز جنب وجوش مردم محل آستانه امامزاده آقا محمد در نوجه مهر رو ترک کرده وصبحانه را هم در راه صرف کنیم. چقدر خوشحال شدیم که دیشب نرفتیم و می تونیم این مناظر جذاب ومناطق متروکه وجنگ زده قراباغ رو ببینیم که حالا در اختیار ارمنستانه. خدا رو شکر کردیم بخاطر امنیتی که مملکتمون داره. خدا رو شکر کردیم بخاطر مه زیبا، بخاطر هوای صاف،بخاطرنعمت گاز و ....عکس از مه وجاده خلوت وکوه وصحرا انداختیم. ![]() جاده مرزی قراباغ و مهی که در دردست در حال فرود است ![]() کلی مطلب هم در مورد قراباغ یاد گرفتیم در پمپ
بنزین هم با یکی از جوانان محلی کلی در مورد مردم اذربایجان ونحوه سفرشون
از داخل ایران به سمت نخجوان(دور زدن منطقه اشغلالی قراباغ) وبازار گرم
مردم اینجا اطلاعات گرفتیم. البته گفتند یکی دو هفته ای هست که مرز بسته
شده وتردد آذری ها قطع شده. الان که فکر میکنم می بینم این بنده خدا صادق وعلی آقا چی کشیدند از دست من ویوسف . هرچی فکر می کنم می بینم ما اصلا صبحانه نخوردیم. یعنی پیش نیومد. چون از پمپ بنزینی مسیر میانبر برای رفتن به کلیبر رو پرسیدیم که ایشون گفت از 5 کیلومتر جلوتر به گمانم " جانانلو" بپیچید به راست ودر جاده تمیز وخلوت وآسفالته حدود 40کیلومتر بروید تا به شهر کلیبر برسید ...
موضوعات مرتبط: سفرنامه های استان"آذربایجان شرقی من" [ یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲ ] [ 11:9 ] [ علی شیدایی راد ]
تقریبا 14.30 رسیدیم اردبیل وقرار شد بریم سفره خانه سنتی..... (دوستان کمک کنند اسم وآدرسش رو بنویسم). آبگوشت یا بقول ترکها شوربا بخوریم این غدا خوری غذاش خیلی عالی ونسبتا ارزون هم هست. با تمام اشتیاق وقتی رسیدیم اونجا دریغ از غدا. حتی ورود حاج یوسف هم که خودش ترکی هست واسش خودش وشناسنامه اردبیلی داره نتونست ما رو از سد "نداریم" رد کنه. مدیریت سفره خانه اعلام شرمندگی کرد وگفت بخاطر اینکه از امروز دیگه شب تاسوعاست و ما هم برای چند روز داریم تعطیل می کنیم غذا "نه وار". با اینکه صادق خیلی اظهار گرسنگی میکرد و من هم حاضر نشدم ساندویج بخورم.ولی سرش رو گول مالیدیم وگفتیم ده دقیقه ای میرسیم نمین خونه علی آقا. قبول کرد. حالا بگذریم که یکساعتی طول کشید وتوی جاده هم تصادف شده بود. در بین راه با لذت تمام نون وپنیر مانده از صبح رو هم خوردیم وسیر شدیم. ساعت 16.30 نمیین بودیم خونه علی آقا یک خونه خوب وتمیز با تمام امکانات لازمه برای چنین استفاده هایی. ![]() به عنوان ناهار که تقریبا شد شام، ایشون مرغ درست کردند وروش تخم مرغ زدند که ما تاحالنخورده بودیم. جالب بود. شب هم بعد از سرزدن به هیئتهای مذهبی خوابیدیم صبح روز بیست ودوم آبانماه به مقصد جلفا از نمین خارج شدیم وپس از جریمه مختصر(همش بیست هزار تومن) رفتیم به سمت مشکین شهر وسپس اهر و ورزقان چای خوردن سر پایی در مسیر خاروانا و با گذر از کوهستانی بسیار زیبا به سمت شهری به نام خاروانا رفتیم که قبلا اسمش رو هم نشنیده بودم. چقدر محیط در این فصل پائیز زیبا بود. انقلاب رنگها بود. در بین راه از نزدیکی روستای زادگاه ستار خان هم گذشتیم (منطقه عمومی قراجه داغ ارسباران)که دوستان صبر نکردند یک عکس بیندازم. من هم این عکس را براتون میگذرام. روحش شاد: ![]() ستارخان ، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت در جایی نوشته است: من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر
اشک می ریختم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران
زمین می خورد...اما در جریان مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم. عیبی ندارد فرزندم "خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم" آنجا بود که اشکم در آمد. ----- تمام سعی ما بر این قرار گرفت که به موقع برسیم به جلفا برای همین فکر میکنم خیلی از دیدنیهای طبیعت رو از دست دادیمزیباییهای قیل از خاروانا رو عکس کافی نگرفتم. ختی سیه رود که تفریگاه متمولین تبریزی است هم نایستادیم. رودخانه زیبایی دارد. الان حسرت می خورم. تعدادی فیلم دارم اما حجم فیلم بالاست مگر اینگه با نرم افزار کپچر کنم وتبدیل به عکس کنم از سیه رود ما به مرز می رسیم. منطقه مناقشه قره باغ. جایی که آذربایجان تسلط خودش رو از دست داد وحالا به دست ارمنستان است. حالا دیگه با این اشغال بین منطقه نخجوان وسایر قسمتهای آذربایجان فاصله افتاده. حرکت رو در نوار مرزی به سمت غرب ادامه دادیم وحدود ساعت 3 به جلفا رسیدیم وبخاطر اینکه روز خاصی بود شهر یکپارچه تعطیل بود و ما حتی نتونستیم ناها نذری گیر بیاریم. خواستیم بریم تنها رستورانی که باز بود وظاهرش هم مطلوب بود که یک خانم وآقایی از رستوران غذا خورده وبیرون آمده بودند آرام به ما گفتند نون وپنیر بیرون بخورید بهتر از غذای اینجاست. پشیمون شدیم و تصمیم گرفتیم چیز حاضری بخوریم مغازه ها هم بسته بودند ونهایتا ما تونستیم با عسل وپنیر ونانی که در خاروانا خریده بودیم وبا چایی که از قهوه خانه تهیه کردیم ناهار بخوریم شاید هم صبحونه حساب می شد. معده ما که نفهمید ما چی خوردیم. اما سیر شدیم. باور کن راست میگما اینم عکسش: ![]() چقدر بچه های کم توقعی هستند اینها. ناهار ساعت 3 بعدازظهر . نون وپنیر وعسل. چه شود!! پس از ناهار در پارک اول جلفا وچون همه جا بسته بود مسیر رو به سمت سیه رود باز گشتیم وپس از چند کیلومتر به قصد دیدن آسیاب خرابه وآبشار جالبش از جاده اصلی به سمت راست خارج شدیم وبا صرف مختصر زمانی به پارکینگ آبشار رسیدیم. بخاطر این روز خاص ونزدیکی به غروب آدمهای محدودی آنجا بودند. هرچند که زمان محدود بود اما یکی از دیدنی ترین بخش سفرمان رقم خورد. ایکاش فرصت داشتیم حداقل نصف روز می ماندیم ودر مسیر شکاف بین دو کوه ومعبر باریک ونهر درون آن کمی پیاده روی میکردیم وناهار رو آنجا میخوردیم عکسها ومخصوصا فیلمهاش معرکه است. ![]() آقا یوسف هستند ![]() ![]() ![]() ![]() ما
چهارتا بچه مثبت دم دمای غروب نوار مرزی رو به سمت شرق و روبه سیه رود و
مرز نوردوز پیش گرفتیم . بحث بود که برگردیم به سمت نمین ویا شب رو به هر
تقدیر در راه بمانیم که نهایتا در یک قهوه خانه یک گروه از جوانان که عازم
تبریز بودند توصیه کردند که شب رو حتما بمانیم وزیبایی این منطقه در روز
رو از دست ندهیم. به پیشنهاد آنها ما مجبور شدیم 30 یا 40 کیلومتر از محل
فعلی رو برگردیم تا ابتدای جاده خاروانا و شب رو در امامزاده محمد آقای
نوجه مهر بگذرونیم. وچه کار درستی کردیم. در سه راهی خاروانا وقتی که مسیر
رو به سمت جنوب در پیش گرفتیم وچند کیلومتری از مرز دور شدیم به روستای
نوجه مهر رسیدیم. شب عاشورا بود ومراسم هم بود. امامزاده ای داره که مثل
امامزاده های معروف دارای تعداد بسیار زیادی اتاق با امکانات برای پذیرش مهمان و زایر بود. البته از روی شماره پلاک خودرو ها می شد فهمید که عمده زوار از استانهای آذربایجان واردبیل بودند. فضای بسیار زیبا و صمیمی واجاره هر شب اتاق گرم فقط 10هزار تومان بود. فضای حدود8 تا 10 متر مربع دارای بخاری گازی و پنکه سقفی و وزیر انداز وچند پتو وبالش(توصیه می کنم حتما از پتو وبالش خودتون استفاده کنید. زیاد تمیز نبودند) سایر امکانات هم در فضای عمومی بود. یک رود خانه با عظمت هم آنجا هست که آب آن به ارس بزرگ میریزه. موضوعات مرتبط: سفرنامه های استان"آذربایجان شرقی من" [ جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲ ] [ 18:24 ] [ علی شیدایی راد ]
سلام بر دوستان گل. در ایام تاسوعا وعاشورای حسینی سال 92 به قصد دیدار از رسوم مردم عزیز آذربایجان واردبیل وشرکت در مراسم عزاداری وهمچنین دیدن طبیعت زیبای آنها سفر بسیار فشرده اما پر وپیمونی داشتیم به این دو استان(البته با گذر از استانها قزوین وزنجان). سفر 4 روز به طول انجامید وکلی عکس وفیلم وخاطره هست که فرصت نکردم هنوز نشر بدم اونها رو. فعلا و اجمالا داشته باشید این چند خط رو تا ببینیم کی خدا بخواهد وعکسها رو آپلود کنم حرکت به از کرج به سمت اردبیل: ساعت4.30 بامداد سه شنبه21 آبانماه 92 مسیر:کرج، قزوین زنجان سرچم میانه،گیوی، اردبیل، نمین( تا رسیدن به اولین مقصد) همراهان: آقا یوسف، آقا صادق و علی آقا (بجز خودم) وسیله خودرو پژوی آقا یوسف جاهای رفته: آبگرم گیوی، دریاچه نئور، نمین، اردبیل، مشگین شهر،اهر، ورزقان،خاروانا، دستجرد، سیه رود، نوار مرزی جلفا، جلفا(تاسوعا)، درمسیر بازگشت از جلفا : آسیاب خرابه وآبشار زیبای آن (فیلم رو حتما ببینید)، شب مانی درامامزاده سید محمد آقا نوجه مهرشب عاشورا، جانانلو، جاده جدید کلیبر، کلیبر وقلعه بابک(عاشورا)،اهر، مشگین شهر، آبگرم قینرجه، اردبیل، نمین، جنگل ومراتع فندقلو(جمعه) واشراف به ارتفاع حیران از محل تله کابین، عنبران برای ناهار، نمین اردبیل ، سرعین ، نیر، سراب، دوزدوزان، بستان آباد،تیکمه داش،میانه،زنجان ، قزوین، کرج ساعت 3.30 بامداد روز 25آبانماه 92 روز شنبه رسیدم به کرج ------- حرکت آغاز شد از کرج در ساعت4.20 دقیقه صبح سه شنبه با نام ویاد خدا وقبل از نماز صبح که آقا یوسف با ماشین به همراه علی آقا آمدند دنبال من. رفتیم دنبال صادق خان وزدیم به اتوبان کرج قزوین ونماز صبح رو در مجموعه پذیرایی بین راهی آفتاب در اتوبان کمر بندی قزوین به رشت وزنجان خوندیم. و الحق که مجموعه تمیز وبا کلاس درخورشان ایرانی. این مجموعه در دو طرف اتوبان واقعه. دستشوییهاش هم بیسته. پس از نماز با شروع تلالو خورشید بر دشتهای قهوه ای حاشیه جاده که رقص عقربهای کوچک زرد رنگ رو به یاد می آره رفتیم به سمت زنجان واز سه راهی سرچم قبل از میانه وارد جاده خلوت ولی بس زیبای به سمت خلخال شدیم. تا ساعت تقریبا 8 صبح هم صبحانه میل نفرمودیم. در جای بسیار زیبایی که دقیق ادرسش رو نمی دونم ولی حدود بیست کیلومتر پس از خروجی روستای گل گلاب بود صبحانه ای زدیم یسیار خوب ومامانی وتپل. عکس هم موجوده برای اثبات طبیعتش!! اوف عجب طبیعتی!!! گویا در این فصل پائیز، خدا نشسته ویک کاردستی وتابلو کشیده. مگه می شد تعداد رنگها رو شمرد!!! از رنگ سبز تا قهوه ای ونارنجی و.... طیفی از رنگهایی زیبا که عکسهاش رو می گذارم. حالا بگو صبحونه چی خوردیم؟ نان وپنیر وتخم مرغ وو گوجه وخیار وحلوای مخصوص آذری(که زن خواخور آقا یوسف درست کرده بود) با چای. اما باید بگم که جی پی اسی هم خریدم که به غایت چی پی اسیه برای خودش(گارمین اورگون650 که جدید هستش ومن کلی کیفور شدم از داشتنش) اما چون تازه کار بودم در استفاده از اون دقیقا الان نمی تونم بگم کجا بودیم.البته امروز که دارم می نویسم یاد گرفتم دیگه. ![]() ![]() راستی کلی اونجا خندیدیم چون علی آقا می خواست از دست پخت خواهر خانم آقا یوسف تعریف کنه اشتباها بجای تعریف از پخت حلوا گفت خواهر خانمتون خیلی با شعوره که چنین حلوایی درست کرده پس از صبحانه حرکت رو ادامه دادیم به سمت اردبیل اما با ورود به استان اردبیل به شهرهای گیوی وخلخال می رسیم البته این دو شهر دقیقا در مسیر تردد ما وا قع نیستند ولی با یک انحراف وراست وچند کیلومتر ماشین روندن میشه از هر دو شهر دیدار کرد. ما بدلیل اینکه قبلا خلخال ومسیر جاده اسالم رو زیاد رفتیم فقط تصمیم گرفتیم به شهر گیوی یا کوثر فعلی بریم. این شهر ابگرم تمیز وخلوت وخوبی داره . چون خیلی سر راه نیست ومعروف هم نیست هم تمیزه وهم خلوت وهم ارزان . در سال ۹۲ با این گرونی فقط نفری ۱۰۰۰ تومن دادیم و۱۰۰۰ هم برای پارکینک خودرو کلا ۴ نفر ۵۰۰۰ تومان دادیم. آبش خیلی داغ بود . در برگشت هم چند عکس جالب پاناروما از طبیعت انداختیم عکس پاناراماست باید بزرگش کنید تا بهتر دیده بشه از به های بسیار خوب وجالب وبدون کرم خوردگی که میوه این فصل اون منطقه است خریدیم. گرون هم نبود. توصیه می کنم حتما در این فصل به رو در این منطقه فراموش نفرمائید به جاده اردبیل بر میگردیم از کنار سدی که نزدیک شهر گیوی در خال ساخته می گذریم. بنا به پیشنهاد من قرار شد برای چندمین بار برای من و آقا یوسف بریم دریاچه نئور. برای رفتن به اونجا خدود ۴۰ کیلومتر مونده به اردبیل سمت راست در منطقه عباس آباد روستایی در خاشیه جاده هست به نام بودالالو. یک مسجد هم در ابتدای راه فرعی هست. اما تابلوی قابل توجهی برای دریاچه نداریم. سعی کنید رد نشید. کافیست ۱۲ کیلومتر در جاده آسفالته رو به آسمان آن برید. یکهو شوکه می شید. در جایی که اصلا انتظارش رو ندارید. گویا پرده خدا کنار میره وشما با یک دریاچه زیبا رو برو میشید. من قبلا هم در این وبلاگ از اونجا نوشتم. به هر حال بد نیست چند ساعتی رو اونجا بگذرنید. از لطف مسئولین مخترم گردشگری واستان دریغ از کوچکترین امکانات!! اما لذتش مال شماست. ولی به طبیعت رحم کنید وآسیب نرسونید به اونجا. زباله های خودتون رو هم برگردونید به پائین. چشمه ای هم هسن که به نظرم در همه فصول آب نداره. لذت نوشیدن یک چای گرم رو اونجا نباید ازدست داد. اگر اهل کمی پیاده روی هم باشید شاید قشنگ یک روز کامل شما رو پر کنه. توصیه می کنم تنهایی ویا یک خانواده ای نروید اونجا. چون خیلی خلوته در بسیاری مواقع. حالا از ما گفتن بود ادامه داره
موضوعات مرتبط: سفرنامه های استان "اردبیل من"، سفرنامه های استان"آذربایجان شرقی من" برچسبها: آبشار آسیاب خرابه, امامزاده سید محمد آقا نوجه مهر, عنبران, قلعه بابک [ یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۲ ] [ 8:48 ] [ علی شیدایی راد ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |